
صحبت کردن و وعده دادن و توپ را به میدان دیگری انداختن یکی از شیوه های تازه ایست که مدیران جامعه ما برای گریز از انجام وظایف خود انتخاب نموده اند و با لفاظی و داستان سرایی، وقت و فرصت هایی را که برای سازندگی و خلاقیت در اختیار دارند از دست میدهند!
اما براستی چرا مردم ما دچار چنین شرایط سخت و نا معقول شده اند؟
در زمان حاکمیت شاهان تصمیمات از بالا صادر میشد و رده های زیر دست با تعظیم و تکریم و دست بوسی به انجام اوامر ملوکانه میپرداختند و قدرت دیکتاتوری فرصت هرگونه انتقاد و بحث و بر رسی مسائل را از مردم گرفته بود، از آن روز ها تا به امروز بیشتر از سی سال میگذرد و همه ما خوب بیاد داریم که عاقبت دیکتاتوری شاه و رئیس جمهوران مستبد( مثل صدام حسین )به کجا انجامید!؟
این روز ها هم که در صحبت مردم ما صاحبان انقلاب هستند و در عمل باز به صورت کودکانی نابالغ نگریسته میشوند مسائل به صورتی مشابه در حال شکل گیریست.
اگر کسی مطلبی را بیان میکند و یا انتقاد و افشاگری ، بلا فاصله گروه های مجهز به جهاز تبلیغات و چماق و برچسب های متفاوت به کمین نشسته به سراغش میروند و موضوع عنوان شده را قبل از اینکه بر رسی و کالبد شکافی کنند بباد انتقاد میگیرند و با دستگیری و زندان و ... از فرد منتقد استقبال میکنند و پذیرایی!
آیا این شیوه برخورد با مردمی است که با جانبازی و رشادت و یکپارچگی خود در بر اندازی استبداد ، از مال و جان خود گذشتند؟
آیا با اعمال قدرت و با استخدام چماقدار و تخطئه کردن فریاد های حق طلبانه میشود حقایق را برای همیشه پنهان ساخت؟
مطمئنم که جواب این سئوالات را با مروری کوتاه بر تاریخ چند دهه قبل ، به آسانی میتوان یافت!
اما براستی چرا مردم ما دچار چنین شرایط سخت و نا معقول شده اند؟
در زمان حاکمیت شاهان تصمیمات از بالا صادر میشد و رده های زیر دست با تعظیم و تکریم و دست بوسی به انجام اوامر ملوکانه میپرداختند و قدرت دیکتاتوری فرصت هرگونه انتقاد و بحث و بر رسی مسائل را از مردم گرفته بود، از آن روز ها تا به امروز بیشتر از سی سال میگذرد و همه ما خوب بیاد داریم که عاقبت دیکتاتوری شاه و رئیس جمهوران مستبد( مثل صدام حسین )به کجا انجامید!؟
این روز ها هم که در صحبت مردم ما صاحبان انقلاب هستند و در عمل باز به صورت کودکانی نابالغ نگریسته میشوند مسائل به صورتی مشابه در حال شکل گیریست.
اگر کسی مطلبی را بیان میکند و یا انتقاد و افشاگری ، بلا فاصله گروه های مجهز به جهاز تبلیغات و چماق و برچسب های متفاوت به کمین نشسته به سراغش میروند و موضوع عنوان شده را قبل از اینکه بر رسی و کالبد شکافی کنند بباد انتقاد میگیرند و با دستگیری و زندان و ... از فرد منتقد استقبال میکنند و پذیرایی!
آیا این شیوه برخورد با مردمی است که با جانبازی و رشادت و یکپارچگی خود در بر اندازی استبداد ، از مال و جان خود گذشتند؟
آیا با اعمال قدرت و با استخدام چماقدار و تخطئه کردن فریاد های حق طلبانه میشود حقایق را برای همیشه پنهان ساخت؟
مطمئنم که جواب این سئوالات را با مروری کوتاه بر تاریخ چند دهه قبل ، به آسانی میتوان یافت!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر